غیب یعنی نهان، پشت پرده،
یعنی آن چیزهائی که از حواس ظاهری ما نهان است
و پشت پرده محسوسات واقع شده است.
قرآن کریم این کلمه را زیاد بکار برده است، گاهی تنها،
مثل اینکه می فرماید: " «الذین یؤمنون بالغیب» (بقره/ 3)"
یعنی آنانکه به غیب ایمان دارند. یا میفرماید:
" «و عنده مفاتیح الغیب لا یعلمها الا هو» (انعام/ 59) "
یعنی کلیدهای غیب نزد خداست و جز او کسی از آنها آگاه نیست.
حافظ می گوید:
ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان /کدام محرم دل ره درین حرم دارد
هم او میگوید:
ما از برون در شده مغرور صد فریب /تا خود درون پرده چه تدبیر می کنند
خیام می گوید:
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من /وین خط معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو/ چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
غیب یعنی نهان، پس پرده. این پرده چیست؟
چگونه پرده ایست که جلو چشم ما کشیده شده که نمی توانیم ببینیم،
آیا واقعا پرده ای وجود دارد که باید پس برود تا ببینیم یا اینکه این تعبیرات
کنایه از حقایق دیگری است. اتفاقا همین تعبیر پرده در خود قرآن کریم
نیز آمده است درباره اهل قیامت میفرماید:
«و لقد کشفنا عنک غطائک فبصرک الیوم حدید»؛
یعنی امروز پرده را از جلوی تو برداشتیم، اینک دیده تو باز است
و می توانی همه چیز را ببینی (ق/ 22).
مسلما این پرده از نوع ماده و جسم نیست،
این پرده جز حجاب محدودیت حواس ما که تنها امور نسبی و محدود را درک می کند نمیباشد.
گذشته از اینکه اشیاء در اصل هستی خود از غیب مدد می گیرند،
بعبارت دیگر سراسر طبیعت مدد غیبی است،
در زندگی بشر یک سلسله مددهای غیبی خاصی هم وجود دارد. یعنی چه؟
مگر مددهای عمومی و خصوصی در کار است؟
بلی لازم است قبلا اصطلاحی از قرآن ذکر کنم و سپس به توضیح مطلب بپردازم.
قرآن خداوند را هم با صفت رحمان و هم با صفت رحیم یاد می کند.
بسم الله که خود آیه ای از قرآن است هم مشتمل بر رحمان است،
هم مشتمل بر رحیم. رحمان و رحیم دو مشتق از رحمت می باشند،
با این تفاوت که رحمت رحمانی عبارت است از رحمت عمومی
که شامل همه موجودات است. وجود هر موجودی برای آن موجود رحمت است،
وسائلی که برای ابقاء و ادامه وجود او آفریده شده است رحمت است.
اما رحمت رحیمیه عبارت است از الطاف و دستگیری های خاصی که یک
موجود مکلف در اثر حسن انجام وظیفه مستحق آن می گردد،
لطف خاصی است که طبق قانون خاص، نه قانون عام طبیعت، شامل حال می گردد.
پیامبران آمده اند که ما را به اینگونه مددهای غیبی مؤمن نمایند،
اگر چنین ایمانی در ما پیدا شود ما عملا با خداوند وارد معامله و بده و ب
ستان می شویم، احساس می کنیم که نیکی کردیم و خداوند
بما پاداش نیک داد، ما را حفظ و نگهداری کرد، بر عکس، بدی کردیم
و کیفر دیدیم. بهر حال بشر در زندگی خاص خود، اعم از زندگی فردی یا اجتماعی
احیانا مشمول لطف ها و رحمتهای خاصی می شود که او را دستگیری می کند
و از سقوط نجات می دهد، خداوند درباره رسول اکرم می فرماید:
«الم یجدک یتیما فاوی* و وجدک ضالا فهدی* و وجدک عائلا فاغنی»؛
مگر نه یتیمت یافت و پناه داد؟ و سرگشته ات یافت پس راه نمود؟
و محتاجت یافت و بی نیاز کرد؟ (ضحی/ 6-8) اما در نمازهای پنجگانه می گوئیم
" «ایاک نعبد و ایاک نستعین»"؛
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو کمک می خواهم (فاتحه/ 5).
این خود نوعی استمداد از غیب است.
به طور خلاصه می توان گفت که در زندگی افراد بشر انواعی از مددهای
غیبی وجود دارد: به صورت تقویت دل و اراده، بصورت فراهم شدن اسباب
و وسائل مادی کار، بصورت هدایت و روشن بینی،
بصورت الهام افکار بلند علمی.
پس معلوم می شود بشر به خود واگذاشته نیست،
دست و عنایت پروردگار در شرائط خاصی او را دستگیری می کند،
از ضلالت و گمراهی و سرگردانی و از عجز و ضعف و ناتوانی نجات می دهد.